داره تموم میشه!!!

ساخت وبلاگ
ترم عجیبی بود، هم زمانیش با ترم اخری بودن عجیب ترش هم کرده بود.

تنها بودم، برای اولین بار تو زندگیم،با اینکه رفقای زیادی داشتم اما ارامشم رو از شخصیت های مجازی میگرفتم.

تنها دلیل لبخندم تو دانشگاه، پوستر زانیار خسروی تقاطع همت شیخ فضل الله بود، تنها صدایی که ارومم میکرد صدای امید جامع بود

خیلی خوشحالم که داره تموم میشه، اینجوری تنهایی خودمم هم بیشتر به چشم می اومد.

اون شب که دعوا شد، دوست داشتم جز اونایی که تو پی وی باهام موافق بودن، یکی میبود می رفت پی وی سجاد، سر و ته اش رو یکی میکرد، بعد هم مجبورش میکرد بیاد ازم عذرخواهی کنه.

سر قضیه توچال، مطمینم اونم اجازه نمی داد برم!!!! شکر خدا که نیست تا حداقل یه نفر کمتر مخالف داشتم!!!!

سرقضیه دفاع هم میومد تو خرید وسایل پذیرایی کمک میکرد، دعوام میکرد که بدون ماشین ابمیوه ها رو خریدم و با دست سنگین تا خونه اوردم.  خودش ماشین میاورد، میومد دنبالم میرفتیم دانشگاه؛ تو راه با انگشت میزد به ابروهام میگفت "شما غلط میکنی بابت نیومدن یه پسر اینجوری بغ کردی نشستی" منم لبام رو جمع میکردم می گفتم "بقیه نمیتونن بیان، خشی به خاطر یکی دیگه نمیخواد که بیاد. فرقه بین نتونستن و نخواستن"

اما نیسست، هیچکی نیست، به قول سهراب

"هیچ کسی نیست که در برکه تنهایی، قهرمانان را بیدار کند"

Last Unicorns...
ما را در سایت Last Unicorns دنبال می کنید

برچسب : داره,تموم,میشه, نویسنده : 1just-us51 بازدید : 45 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 12:49